وقتی که تو نیستی، انگار تمام کبوتران قوز می کنند در کنج تاریک خرابه ای که حتی جغدها لانه نمی کنند! وقتی که تو نیستی، انگار تمام پنجره ها به جای درخت و آسمان به سقف یک تابوت باز می شوند. وقتی که تو نیستی در پوست خودم نیستم و هیچ لباسی به اندازه ی تنم نیست انگار همان تن اما روانی دیگرم! تو که نیستی، در شهر خود غریبم و انگار هیچکس نیست، هیچکس. برای پسرم دیوانه ی عاشق شهر
تو ,انگار ,نیستی، ,ی ,هیچکس ,شهر ,وقتی که ,که تو ,نیستی، انگار ,انگار تمام ,تو نیستی،
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت